Lilypie Second Birthday tickers

۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه


یاد گرفتم که سوئیچ ماشینو بذارم سرجاش . یاد گرفتم که سوکت برق لب تاب پدری رو تو جاش میذارم. یاد گرفتم بگم "برو بابا". عاشق تلفن حرف زدنم وقتی مامانی تلفن همه رو می گیره که من باهاشون صحبت کنم سرشونو میبرم. خوب میکنم! مگه نه؟ تازه یاد گرفتم با شلنگ به گلها آب بدم و به پسر محمد آقا باغبون کمک کنم. آخه من بهتر از اون بلدم به گلها آب بدم. الانی هم با رنگ انگشتیام یک اشکالی رو طراحی میکنم که رامبراند عمرا" بتونه حتی طراحی اولیه اش رو هم در بیاره. دیگه دیگه .... خیلی کارهای دیگه بلدم . آهان یادم رفت یاد گرفتم که مامانی وقتی میخواهد عوضم کنه چه جوری عصبانیش کنم. کافیه یکمی چیش کوچولو از خودت در وکنی . همین. تا بعد ببینم چی میشه.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ای خداااااااااااا
الهی قربونت برم موش کوچولوی خاله!

لیلا مامان پویان گفت...

سلام مامان شیوا
ممنون که به ما سر زدید و ممنون از اظهار محبتتون
ممکنه آدرس پارک پرنس و همینطور ساعتهای کلاس بازی و اندیشه رو بهم بدین ممنون می شم
آرنیکای ناز و خوشگل رو از طرف من ببوسید