Lilypie Second Birthday tickers

۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

اسباب بازيهاي جديد من


از اونجا كه آرنيكا خانم علاقه زيادي داره كه با وسايل بزرگترها مثل كامپيوتر و موبايل بازي كنه تصميم گرفتيم كه براش وسيله بازي مشابه اين وسايل تهيه كنيم. اين بود كه با پدري رفتيم فروشگاه ارمغان و يكسري اسباب بازي براي آرنيكا خانم خريديم تا بلكه دست از سر وسايل من و پدرش برداره ولي زهي خيال باطل!

اين ميز توالت كه تقريبا" همه چيز داره : سشوار، رژلب، لاك، گردنبند، انگشتر، گل سر و دست بند. تقريبا" يك چيزي شبيه ميز توالت مامانه در اشل كوچكتر. ولي همچين منو جذب نكرد چون نه رژلبش ، رژلبه و نه لاكش، لاك. يه جواريي بدم نمياد باهاش بازي كنم ولي وسايل مامان بهتره و خوب ميشه باهاشون همه جا رو رنگي كرد. البته من يكي از رژلبهاي خودم رو همون روزهاي اول گم كردم و در يكي از لاكها هم خودش گم شد!

اين لب تاب كه به نوعي براي آموزش زبان انگليسي هست و نام حيوانات و اعداد رو به انگليسي آموزش ميده! وقتي اين لب تاب رو روشن ميكنم يك شعر قشنگ ميخونه كه من نميتونم باهاش بخونم ولي وقتي خاموشش ميكنم ميگه "باي باي" كه من اين كلمه رو ياد گرفتم و همينطور وقتي اعداد رو ميگه يك جورايي ميتونم اونها رو تلفظ كنم كه فقط خودم ميفهمم!
آن
توووووو
هرييييييي
هورررررررر

۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

نوزده ماهگي


عروسك خانم ديروز نوزده ماهه شد. خوب الان خيلي چيزها رو از هم تشخيص ميده مثلا" وقتي چايي ميخوره ميگه " داغ " يا وقتي با آب سرد پاهاش رو ميشورم ميگه "سرد" و جالبه كه حالت گفتنش سئوالي يعني انگار از من ميپرسه تو ميدوني كه اين داغه؟ اعداد رو تا ده ميشماره و وقتي تاپ سواري ميگنه شعر تاپ تاپ عباسي رو ميخونه.
وقتي نقاشي ميكشه ميگه "چشم چشم ...." ولي بقيه اش رو يه چيزي ميگه كه فقط خودش متوجه ميشه و بعد غش غش ميخنده! از همه مهمتر اينه كه وقتي ميخواستم تو سن يكسالگي اتاق و تختش رو از خودمون جدا كنم با گريه و واكنش روبرو ميشدم ولي الان جالبه كه بعضي شبها كه از خواب بيدار ميشه و من حوصله ندارم كه بالا سرش باشم ميارمش تو تخت خودمون ، ولي با گريه اش مواجه ميشم كه دستم رو ميكشونه سمت تخت خودش كه يعني منو ببر تو تخت خودم!!!!!!!!!
اتل متل توتوله رو خيلي راحت با پدرش ميخونه!تمام بستگان درجه يك رو تو عكس ميشناسه وقتي ميخواد بگه بابا علي اله ميگه "عل و لالا لا"

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

18 ماهگي





خوب بالاخره سن زيبايي 18 ماهگي!متاسفانه بعلت سرماخوردگي مامان هنوز موفق نشده منو ببره واكسن هاي دوره اي رو بزنم . مامان ميگه من واقعا" بزرگ شدم . خوب شايدم براي اينكه ديگه شبها از خواب بيدار نميشم و الكي بهونه نميگيرم. بيشتر متفكر شدم و دوست دارم كارهاي بزرگترها رو انجام بدم. خوب يجورايي از قرطي بازي هم خوشم مياد عاشق رژلب و مداد چشم و عطر و ادكلن هستم. ولي خوب استفاده از اينها ظاهرا" هنوز برام ممنوعه!دوست دارم لپ همه رو بكشم و بوس كنم. عاشق دمپاي و كفشهام هستم دوست دارم تو خونه هم كفش بپوشم البته ماماني خيلي سعي ميكنه كه بهم بگه تو خونه فقط بايد دمپايي پام كنم!
درضمن خاله نيلوفر چند روز پيش برام يك صندلي خرسي زرد خوشگل از دبي آورد كه من عاشقشم. دوست بابا علي اله هم يك خونه براي من و نامي خريد كه در واقع الان من دوتا خونه دارم يكي رو خاله اكرم برام خريد و يك رو دوست بابا علي اله.