Lilypie Second Birthday tickers

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

باغ خاله سوسن

ديروز 24 ارديبهشت هشتاد و نه با مامان رباب و بابا علي اله اينا رفتيم باغ خاله سوسن و عمو فرنيچو.
خوب به آرنيكا خانم كه خيلي خوش گذشت. از آنجا كه رفت سر ميز توالت خاله سوسن و هر چي رژلب رو ميز بود رو امتحان كرد. از طرفي هم بچه هاي همسن و سالش هم دعوت شده بودند و خوب آرنيكا هم كه عاشق بچه!!!!!!!!!!!
موقعه خداحافظي يهو آرنيكا خانم هوس كرد همه آله (خاله)هاي تو مهموني رو بوس كنه! حالا داشته باشيد حال مامان بيچاره ايشون رو كه بايد دور باغ راه ميرفت تا دختر خانمش هر چي خاله اونجا بود رو بي نصيب نذاره! اين قسمت قضيه دردناكترين قسمتش بود كه ايشون هوس كرده بود بعضي از خاله ها رو دو بار بوس كنه و به خاله اي كه اين هماي سعادت رو دوشش نشسته بود اشاره ميكرد كه بياد جلو و دوباره آرنيكا ايشون رو مزين كنند!!!

شيرين زبوني !

مامان: آرنيكا نگو
آرنيكا: بلا ببو
مامان: خوشگله خوشگلا
آرنيكا: ببو
********************

بل (بغل)
پوخور (بخور)
مامان لالا (يعني رو پاهام بخواب)
هافو (هاپو)
مو (پيشي)
ايشين (بشين)
سوسو (سوسن خانم)
مامان نتونش (مامان نكن)
تفش (كفش)
در (يعني كفش يا لباسم رو در بيار)
گاز (گاز بگيرم)
قص (قرص)
سير (شير)
اره (كره)
اند (قند)البته آرنيكا واقعا" عاشق اند شده!
انتشت (انگشتر)
اموم (حموم)
آ بازي ( آب بازي)
تا تا عباسي هدا اا ندازي
تلنگ (پلنگ)
**************************
آرنيكا از 15 ارديبهشت مهد كودك ميره ولي متاسفانه يكسري جملاتي رو ياد گرفته كه اميدواريم زودتر تركش كنه:

آرنيكا: اورو بابا (برو بابا)
مامان: آرنيكا! ديگه اين حرف رو نزنيا. باشه؟
آرنيكا: باشه!
مامان: بگو چشم
آرنيكا: چشم
مامان: باريكلا دختر خوب
آرنيكا: اورو بابا!
***************************
آرنيكا به دوست پدرش: عمو عمو عمو عمو
عمو: جان عمو
آرنيكا: آقا آقا آقا آقا
؟!!!
****************************

بيست و دو ماهگي


تقريبا" يك ماهي ميشه كه خانم كوچولوي خانه ما با آلرژي فصلي داره ميسازه. وقتي براي چك آپ ماهانه رفتيم دكتر وزنش 13 كيلو و 300 و قدش 87 سانت شده بود. براي خود ما هم جاي تعجب بود كه در يك ماه سه سانت و يك كيلو و سيصد به آرنيكا اضافه شده بود. شايد همين هم باعث شد اين عروسك خانم چشم بخوره و الان سه ماهه كه سرفه هاي شديد همراه آب ريزش و احتقان شديد داره. دو هفته پيش دكتر براش چهار تا آمپي سيلين تزريقي و زيترو ماكس خواركي تجويز كرد ولي متاسفانه خوب نشد و ما مجبور شديم آرنيكا خانم رو ببريم دكتر متخصص آسم و آلرژي. با هماهنگي يكي از دوستان مامان رباب كه پزشك اطفال بودند ما رو راهنمايي كردند كه آرنيكا رو ببريم پيش دكتر مسعود موحدي! خوب دوباره ايشون تشخيص دادند كه آرنيكا هنوز چرك داره و ميبايست باز هم زيتروماكس بخوره!!!!!!!!!!!
حالا اميدورايم كه با اين همه دارو كه به خورد اين كوچولوي عروسك ما ميدند، هر چه زودتر بهبودي حاصل بشه!