Lilypie Second Birthday tickers

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

2 سال و 3 ماهگي

تا به حال شده اينقدر وول بخوريد تا بالاخره پمپرزتون به دستگيره بالاي پنجره ماشين گير كنه و ديگه نتونيد تكون بخوريد؟؟؟؟
تا به حال شده اينقدر غر بزنيد كه خودتون از دست خودتون به ستوه بيايد و بگيد " مامان خسته شدم هي غرغر كردم"
تا به حال شده اينقدر سر مدارك مهم (پاسپورت،شناسنامه و ...) مامان و باباهاتون بريد تا آخر اونها رو بي هويت كنيد
*************************************************************************************
چهارشنبه چهارده مهر با عمو كامبيز و خاله پريسا و كوروش شيطون تر از آرنيكا رفتيم خانه دريا!هوا كلا" خوب بود هر سه روزي كه ما اونجا بوديم بارون ميومد ولي هوا سرد نبود. من يكي واقعا" به اين مسافرت نياز داشتم. از اونجا كه يك هفته بيمار داري واقعا" خسته ام كرده بود. بنابراين با اينكه بدون آمادگي قبلي بود ولي در عرض يكساعت تمام ساكها رو پيچيدم و ساعت 5 بعد از ظهر راهي سفر شديم. برخلاف نگرانيهاي من و خاله پريسا، آرنيكا و كوروش خيلي خوب با هم كنار اومدن و اصلا" با هم دعوا و كتكاري نداشتند. بلكه بعضي وقتها آرنيكا فكر ميكرد مامان كوروشه و تازه غذاش رو هم ميداد و خيلي هم مراقبش بود.
حداقل وقتي خاله پريسا ميخواست كوروش رو بخوابونه و كوروش به شدت تقلا ميكرد كه نخوابه آرنيكا به حمايت از كوروش به خاله پريسا يورش ميبرد كه " مامانش ولش كن"
اين بار سعي كردم زياد آرنيكا رو محدود نكنم و دختركم با خيال راحت و بدون نگراني از كثيف شدن خودش و لباسهاش حسابي بازي كرد و جالبه كه 400 گرم به وزنش اضافه شد. آرنيكا در حال حاضر بعد از مريضي اش 14.400 كيلو و قدش 92 سانت شده. تصميم گرفتم از اونجا كه با هر نوع گل سري مشكل داره، دوباره موهاش رو كوتاه كنم چون دائما" تو چشماشه .
فعلا" كه بنده هم بخاطر ايشون خونه نشينم و اصلا" كار از دستم در رفته! تا بعد ببينيم كه كي ايشون اجازه ميده بنده به كارهام برسم!

راستي روز كودك مبارك!

هیچ نظری موجود نیست: