Lilypie Second Birthday tickers

۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

سفر سنندج

چهارشنبه اول مهر با یکی از دوستای مامان ساعت 4 صبح قرار گذاشتیم که بریم به سمت سنندج خونه خاله آذین.وای از این سفر چی بگم که به من یکی خیلی خوش گذشت. جالب اینکه دوست مامان خاله الهه یک پسر سه ساله داشت که اونجا همبازیه من بود. روز اول که به سمت سنندج حرکت کردیم مجبور شدیم از همدان بگذریم که پدری تصمیم گرفت که شهر همدان رو هم بگردیم که جاتون نه خالی مامان اینا که مشغول خرید سفال بودند. من شیطونی کردم و خوردم زمین که سر زانوم رو زخم کردم و این اولین باری بود که من به خودم صدمه میرسوندم. که مامان سریع از داروخانه دیتول گرفت و زانوم رو ضد عفونی کرد. تقریبا" ساعت چهار بعد از ظهر رسیدیم خونه خاله آذین که یک قورمه سبزی خوشمزه هم زدیم تو رگ . من که خیلی گرسنه ام بود تا تونستم قرمه سبزی خوردم حسابی. بعد از ناهار همه رفتند خوابیدند ولی من و کوروش بیدار بودیم که مامان هم مجبور شد بیدار بمونه که ما بلایی سر خودمون نیاریم. من تا تونستم کوروش رو بوسیدم. و مامان خنده اش گرفته بود و با خاله آذین هی قربون صدقم میرفتند. شب همه با هم رفتیم بام سنندج که بسیار جای زیبایی بود که بعدا" عکساشو براتون میذارم. پنجشنبه دوم مهر رفتیم خارج از سنندج و در کنار یک دریاچه زیبا ناهار خوردیم که من اینقدر اونجا خوردم که شب دل درد گرفتم و باز بد قلقی کردم. جمع به سمت تهران راه افتادیم که وسط راه غار علیصدر رفتیم. این اولین بار بود که من غار میدیدم و هی دستامو میکردم تو آب خیلی سرد. درضمن سر تا پام رو هم خیس و گلی کردم. و بعد از دوازده ساعت بالاخره رسیدیم خونه و من تو تخت گرم و نرم خودم یک خواب راحت کردم.

هیچ نظری موجود نیست: